کد مطلب:211320 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

زنده شدن زنی
در بصائر الدرجات روایت كرده كه مردی از اصحاب به حج رفت به خدمت امام صادق علیه السلام رسید عرض كرد فدایت شوم زن من بیسار مریض بود در حال مرض وفات می كرد من حركت كردم و من تنها مانده ام فرمود او را دوست می داشتی عرض كرد بلی فرمود به منزل خود برگرد او را خواهی دید چون برگشت دید زنش نشسته مشغول غذا خوردن است - و نظیر این اخبار در سیره امام صادق علیه السلام بسیار است كه به شخصیت او می توان پی برد.

در اخبار كتب رجال چنین استنباط می شود كه امام صادق علیه السلام در تمام فنون علمی دست قوی داشته و برخی از آنها به نام نهر بهشتی یا حوض بزرگ دامنه دار علوم جغرافیا را آموخته و طبقات ارض را تشریح و تعریف فرموده است و در ضمن این خوارق عاداتی كه به حس و شهود به اصحاب نموده علومی را آموخته است و بالاترین معجزات آن حضرت همان قسمتها است كه در بخش دوم این كتاب به نظر خوانندگان انشاء الله خواهیم رسانید.

در كتاب خرایج از ابان بن تغلب روایت نموده كه گفت در مدینه از خانه خود بیرون آمدم كه به خدمت امام صادق علیه السلام بروم چون نزدیك خانه او رسیدم دیدم جمعی از خانه او بیرون آمدند همه صورت زیبائی و لباسهای فاخری داشتند باوقار و سكینت و من آنها را نشناختم چون شرفیاب شدم دیدم پانزده نفر حضور او هستند كه هیچ یك زبان یكدیگر را نمی فهمیدند بعضی عربی و برخی فارسی و نبطی و حبشی و سقلبی و عجمی بودند.

یكی از ما از دیگری پرسید كه آن حضرت چه می گوید به چه زبان حدیث می فرماید آنكه عربی بود گفت به زبان عربی آنكه عجمی بود گفت به زبان فارسی آن كس كه حبشی بود گفت من به لغت حبشی شنیدم و سقلبی گفت به زبان سقلبی به گوش من رسید و هر یك از آن پانزده نفر به زبان مانوس خود حدیث امام را شنیدند چون مجلس ما تمام شد بیرون آمدیم و همین نظر موجود بود ما برگشتیم حضور امام جریان را عرض كردیم فرمود حدیث یكی بود اما به گوش شماها به لهجه و لغات مختلف رسید و این هم از تصرفات ولایت مطلقه الهیه است.

در خرایج است كه جابر گفت وقتی در خدمت اباعبدالله بودیم و به مردی گذشتیم كه بزغاله ای را می خواست ذبح كند آن حیوان نگاهش به امام ششم افتاد صیحه ای زد آن حضرت به آن مرد فرمود قیمت این بزغاله چند است گفت چهار درهم امام صادق چهار درهم از آستین خود



[ صفحه 125]



بیرون آورد به او داد و بزغاله را رها كرد.

پس از آن دیدیم بازی دراجی را گرفته و آن دراج فریاد برآورد امام ششم فرمود آن دراج را رها كن من عرض كردم امری عجیب از شما می بینم فرمود آری آن بزغاله را چون صاحبش خواست ذبح كند چشمش كه بر من افتاد گفت پناه به خدا و شما اهل بیت می برم از اراده قصاب من او را در پناه خود نجات دادم.

اما آن دراج نیز به ما پناه آورد كه آزادی او را خواستم آنگاه فرمود اگر شیعیان ما دارای استقامت در عقیده خود بودند به آنها منطق طیور و وحوش را می آموختم و هر كجا استعدادهای لایق و خلوص نیت و حسن طویت می دید از علوم و فنون غریبه می آموخت تا بهره مند گردند.